سلنا نفس مامان و باباسلنا نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

پرنسس سلنا

دخترم 35 ماهگیت مبارک

یادت باشد که دنیا با تو آغاز میشود روز با تو و خورشید از تو گرما میگیرد نسیم با بوی خوش تو جاری میشود و بهار برای تو خود را می آراید یادت باشد که شب بی نگاه تو دلش میگیرد وقتی نگاه میکنی چشمی هست که تو را مینگرد باور کن نگاه زیبایت و زیبایی نگاهت را و دنیا را با نگاهت زیباتر کن نفس مامان 35 ماهگیت مبارک   ...
3 ارديبهشت 1395

روز پدر+تولد قمری سلنا جان(سال سوم)

باید دختر باشی تا بفهمی بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدر است باید دختر باشی تا بدانی وقتی شاهزاده ات را هم پیدا کنی پدر همیشه پادشاهت خواهد ماند باید دختر باشی تا بفهمی پدر تنها مردی است که دوست داشتنش بی دلیل است باید دختر باشی تا بدانی آرامشی که در آغوش پدر هست هیج جای دیگر نیست باید دختر باشی تا بفهمی صدای خنده ی پدر حتی غم ها را هم میخنداند و باید دختر باشی تا بدانی بدون پدر دنیا چقدر بی رنگ است پدر فداکارم, همسر مهربانم روزتان مبارک وقتی برایت مینویسم حس و حالی دارم عجیب ولی انگار تمام نوشته هایم رنگ و بوی یکسانی دارند تقصیر من نیست عزیز دلم . . . ...
2 ارديبهشت 1395

عکس های عید 95

دختر خوشگلم امشال سال تحویل ساعت 8 صبح بود و شما خوابیده بودین انقدر ناز خوابیده بودین که دلم نیومد بیدارت کنم  عشق مامان لحظه ی سال تحویل پرنسس ما دو ساعت بعد سال تحویل(اماده شدیم بریم خونه ی بابابزرگا)     سفره ی هفت سین خونه ی بابا جون    خونه ی بابابزرگ(شما و مبین جون نوه ی عمه ی بابایی) روز سوم عید که داریم با باباجون و دایی نیما نهار میریم رستوران عکس های سفر به ارومیه عکس های روز چهارشنبه سوری خونه ی بابا جون   ...
15 فروردين 1395

روزمادر(سال سوم)

دلم ضعف میرود برای دنیای مادری دنیایی که متعلق به خودت نیستی همه جا حضور کسی را احساس میکنی که آنقدر بی پناه است که آغوش تو آرام اش میکند  آنقدر کوچک است که دست های تو هدایتش میکند آنقدر ضعیف است که شیره ی جان تو پرورش اش میدهد مادری را دوست دارم . . . چون به بودنم معنا میدهد چون ارزشم را به رخم میکشد و یادم میدهد هزار بار بگویم جانم و باز هم کم هست برای شنیدن کلمه ی مادر از امانت خدایم مادری را دوست دارم . . . هرچند در آینه خودم را نمیبینم آن زن خسته و کم خواب در قاب آینه را تنها وقتی میشناسم که دست های فرشته ای به گردنم گره میخورد و با خنده از من میخ...
11 فروردين 1395

دخترم 34 ماهگیت مبارک

دختر عزیزتر از جانم کوچک رویایی من دنیا اگر خودش را بکشد نمیتواند به عشق من به تو شک بکند تمام بودنت را حس میکنم . . . حاجتی به استخاره نیست عشق ما . . . عشق من به تو . . . عشق تو به من یک پدیده است . . . یک حقیقت بی نیاز از استخاره و گمان صدای قلب تو صدای زندگیست زیبای من 34 ماهگیت مبارک   عشق کوچولوی مامان این ماه باز قرار وبلاگی داشتیم که حسابی به شما خوش گذشت(شما و آنیسا جون در رستوران توسکا) بعد رستوران رفتیم پارک(شما و آنیسا جون و سویل جون) ...
3 فروردين 1395

اخرین پست سال 94

دخترم دعا میکنم که هیچ گاه چشم های زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم دعا میکنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا میکنم دستانت همیشه از حرارت عشق گرم باشند من برایت دعا میکنم که گل های وجود نازنینت هیچ گاه پژمرده نشوند برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا میکنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند من برای خورشید آسمان زندگیت دعا میکنم که هیچ گاه غروب نکند بهار زندگیم سال نو رو پیشاپیش تبریک میگم ...
29 اسفند 1394

دخترم 33 ماهگیت مبارک

  من یکی رو دارم حتی اگه هر روز هم باهاش حرف بزنم بی قرار صداشم یکیو دارم شده همه ی هستی ام وجودم  عمرم دار و ندارم یکی که بهم فهموند میتونم عاشق شم یکی یدونه ی مامان 33 ماهگیت مبارک   این عکس مربوط به روز ولنتاین هستش عکس های قرار با دوست های وبلاگیمون در ایل گلی شما و آنیسا جون اینم یه روز دیگه که باز قرار وبلاگی داشتیم اینجا با خاله آذین و نیلای جون رفته بودیم نمایش عروسکی که خیلی به شما دو تا کوچولو خوش گذشت (واقعا جای خاله ندا و محیا جونم خالی بود که نتونسته بودن بی...
3 اسفند 1394

دخترم 1000 روزگیت مبارک

1000 روزه که ستاره ی زندگیمون شدی 1000 روزه که هر شب به تو نگاه میکنیم و چشمامونو میبندیم 1000 روزه که به محض بیدار شدنمون تو بودی جلوی چشمامون 1000 روزه که عاشقی کردیم باهات 1000 روزه که بوسیدیمت ...بوییدیمت ...مدهوشت شدیم نفس مامان و بابا 1000 روزگیت مبارک   جشن هزار روزگی سلنای عزیزمان در رستوران بامبو  ...
28 بهمن 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس سلنا می باشد