وقتی برای اولین سال روز مادرخودم مادرم
مادر که میشوی نمیدانی از کجا،کی،چطور این همه تغییر،این همه صبر،این همه عشق پیدا میشود مادر که میشوی همه چیز به یکباره خودش را تمام قد به تو نشان میدهد و تو دیگر خود قبل نیستی مادر که میشوی مهربان تر میشوی دلت حتی برای مورچه های کنار دیوار هم می لرزد مبادا پا رویشان بگذاری،مبادا مادری منتظرشان باشد مادر که میشوی باید آغوشت همیشه گشوده باشد حتی زمانی که خودت ناراحتی,خسته ای,درد داری و حتی زمانی که خودت نیازمند آغوش پر مهر مادرت هستی مادر که میشوی بی خیال تر میشوی بگذار دخترت کتابت را پاره کند،بگذار روی دیوار خط بکشد،بگذار تمام دستمال کاغذی ها را یکی یکی از جعبه بکشد بیرون،بگذار خوش باشد،خنده هایش را عشق اس...
نویسنده :
مامان الهام
23:22