روزانه های دخترم
دخترم الان که دارم برات مینویسم 1 سال و 3 ماه و 28 روز سن داری تو این ماه صاحب دوتا مروارید جدید شدی مروارید هشتمت 4 شهریور (اولین دندون آسیابت هست)و مروارید نهمت 15 شهریور جوانه زدن مروارید دهمت هم در شرف جوانه زدنه .
کلمات جدیدی که تو این ماه یاد گرفتی:
شارژ-داغ-مرم(نرم)-داک(اردک)
به تولد ت میگی و به جارو جا میگی ,شروع به جمله سازی کردی و اولین جمله ای که یاد گرفتی بابا ج(بابا بیا) وقتی بابایی خونه نباشه مدام این جمله رو تکرار میکنی.
صدای سگ و پیشی و ببعی رو به خوبی درمیاری.
وابستگیت به من و بابایی روز به روز شدیدتر میشه و به قول بابایی مدام حضور غیابمون میکنی
تو این ماه دیگه کامل تونستی به تنهایی با لیوان آب بخوری بدون اینکه آب رو بریزی فقط بعد از اینکه آب رو میخوری بقیش که میمونه رو کامل خالی میکنی روی زمین
معنی داغی رو فهمیدی و قبل از خوردن غذا و چای اول فوتشون میکنی.
حلقه های هوشت رو به ترتیب میچینی آفرین دختر باهوشم.
عروسک هاتو بغلشون میکنی و میبوسیشون.
مدام میری روی لبه در تراس میشینی یعنی دیگه اونجا پاتوقت شده
عاشق آهنگی و اگه تو خونه یا ماشین آهنگ روشن نباشه دیگه کچلمون میکنی.
وقتی بهت مبگم سلنا تو تولد چی کار میکنن دست میزنی.
چند روز قبل که از بیرون داشتیم برمیگشتیم تو آسانسور کلید خونه رو از دست بابایی گرفتی و بعد اینکه رسیدیم جلوی خونمون خودت کلید رو انداختی تو قفل در آفرین دختر باهوشم.
در بطری ها رو قشنگ میتونی ببندی,دیگه اینکه مشت کردن دستت رو هم یاد گرفتی و وقتی بهت میگم سلنا دستاتو مشت کن دستای کوچولوتو مشتشون میکنی.
عاشق گیم پو هستی و مدام میگی پوپو و همین طور عاشق فیلم اردک که تو گوشی منه و تو هم بهش داک داک میگی.