سلنا نفس مامان و باباسلنا نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

پرنسس سلنا

روزانه های دخترم

1393/2/13 16:06
نویسنده : مامان الهام
1,959 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک مامان الان که دارم برات مینویسم 11 ماه و 9 روزه هستی چیزی به تولدت نمونده و من و بابایی داریم تدارکات جشن تولدتو میبینیم باورم نمیشه که یک سال گذشت به سرعت برق و باد واقعا روزهای شیرین و به یاد موندنی رو برامون ساختی و امیدوارم روزهای پیش رو از این هم شیرین تر و به یاد موندنی تر بشه.

دیشب من برای اولین بار برای شما قصه تعریف کردم قصه ی شنگول و منگول رو شما هم با دقت داشتی به قصه گوش میدادی،همچنین دیشب عروسک مامان برای اولین بار مداد گرفتی دستت و به کمک هم چند تا خط  روی کاغذ کشیدیم و شما هر بار که یه خط میکشیدی کلی ذوق میکردی.

امروز صبح هم من و شما و بابایی باهم رفتیم پارک هوا خوری این اولین بار بود که با شما میرفتیم پارک شما هم تو کالسکه آروم نشسته بودی و داشتی اطراف رو نگاه میکردی البته آخرا دیگه خسته شدی و شروع کردی به گریه کردن و شیر خواستن.

دو هفته قبل هم شما و باباجون با هم رفتین خرید البته تو راه برگشت شروع کرده بودی به گریه کردن این اولین بار بود که با باباجون دو تایی میرفتین بیرون،چند روز قبل هم که باباجون برای شما یه سرسره گرفته بود بابا جون دستت درد نکنه.

کمی هم درمورد شما و دوست کوچولوت محیا بگم چند هفته قبل که خاله ندا به همراه همسرش و محیا کوچولو اومده بودن خونه ی ما شروع کردین باهم توپ بازی کردن و قشنگ باهم توپ بازی میکردین وسط بازی محیا یه جیغ کشید و شما گریه کردی با کلی زحمت آرومت کردیم و دوباره محیا جیغ کشید و شما گریه کردی و باز ما شما رو آروم میکردیم و دوباره ... من و خاله ندا رو کلی با این کاراتون خندوندین امیدوارم شما دوتا تو آینده دوستای خوبی واسه هم بشین .

در مورد عادت های شما هم میخوام کمی بنویسم موقع خوابیدن اکثرا به پهلو میخوابی و باید حتما دستا و پاهای کوچولوت رو از لحاف بیرون بذاریم وگرنه انقدر تو خواب دست و پا میزنی که بیدار میشی،همچنان مثل سابق دیر میخوابی و من و بابایی هر کاری کردیم که ساعت خواب شما رو بندازیم جلو نشد  که نشد دیگه اینکه هر موقع عطسه میکنی نگاه میکنی به من و منتظر میشی که من بهت بگم عافیت باشه و بعد گفتن من شما هم همیشه یه لبخند شیرین تحویلم میدی،عاشق سی دی نی نی کوچولوت هستی و هرموقع که میبینی تی وی خاموشه  نگاه میکنی به تی وی کلی عصبانی میشی و داد میکشی که یعنی نی نی رو باز کنین و پشت سر هم میگی ج ج ج ج (در زبان ترکی به معنی بیا) و بعد اینکه بازش میکنیم میخندی یعنی حتی اگه مشغول بازی باشی و به تی وی نگاهم نکنی باید سی دی نی نی باز باشه دیگه من همه ی شعراشو حفظ شدمخندونک

الان چند وقتی هم میشه که دس دسی رو یاد گرفتی ولی باید بهت بگیم سلنا آفرین بزن تا دست بزنی چند روز قبل هم کرمتو برداشته بودی من خواستم ازت بگیرم فوری کرم رو پشتت قایم کردی ای وروجک یعنی در اون لحظه میخواستم درسته قورتت بدم،یک هفته قبل هم (92/2/5)برای اولین بار بدون هیچ کمکی چند دقیقه وایستادی از لبه ی تخت ما گرفته بودی و داشتی به پهلو حرکت میکردی که یه دفعه هر دو تا دستتو ول کردی و بدون هیج کمکی برای چند دقیقه وایستادی و منو و بابایی رو کلی ذوق زده کردی.

چند روز قبل تو وبلاگ یکی از دوستان تهرانی دیدم که دخترشو گذاشته بود کارگاه دو زبانه ی مادر و کودک  که از سن 12 ماهگی شروع به آموزش زبان  انگلیسی میکنن و کلی بازی های فکری  با بچه ها انجام میدن،من کلی تو نت گشتم و نتونستم یه همچین جایی  تو تبریز پیدا کنم سایت خود موسسه هم رفتم ولی متاسفانه تو تبریز شعبه نداره صبح روز بعدش هم به کانون پرورش فکری کوذکان زنگ زدم ولی گفت یه همچین موسسه ای تو تبریز نیست.

در مورد غذاخوردنت هم بگم که  الان دیگه تقریبا بیشتر غذاهای خودمون رو بهت میدم به جز چند مورد که زیر یک سال ممنوعه،همچنان مثل قبل ویتامین هاتو بهت میدم قطره ی آد( از پایان 15 روزگی هر روز بهت 20 قطره میدم)قطره ی آهن (از پایان 6 ماهگی هر روز بهت 15 قطره میدادم ولی این ماه که بردمت دکتر 20 قطره تجویز کرد) و همین طور شربت زینک سولفات (هر روز یک قاشق چایخوری بهت میدم)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خاله مینا
12 اردیبهشت 93 21:55
همیشه به گردش خانومی. به به سلناجونی دیگه خانوم شده خداروشکر سلامتین ایشالا زود بزرگ شه خدا واست حفظش کنه عزیزدلم
مامان الهام
پاسخ
مرسی خاله مینا
(مامان سویل)
13 اردیبهشت 93 8:03
سلام خانوم. من تازه با وبتون اشنا شدم. خیلی خوشحالم که همشهری هم هستیم. با اجازه لینکتون میکنم
مامان الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم حتما به وبتون سر میزنم
مامان شازده پاشا
13 اردیبهشت 93 11:57
سلناجووون دیگه خانمی شدی برای خودت .انشالاچندروزدیگه تولدت رووبلاگی جشن بگیریییم
مامان الهام
پاسخ
انشاالله عزیزم
مامان مهدیه
13 اردیبهشت 93 13:19
واسه خودش خانومی شده سلنا جون خدا حفظش کنه
مامان الهام
پاسخ
ممنونم خاله جون
مامانی غزل جون
13 اردیبهشت 93 17:33
سلام عزیزم ممنونم از اینکه به غزلکم سر میزنی عجب این فسقلی ها شیطونن غزلی با اینکه مریض احوال بود ولی شیطنتش و ول نمیکرد خدا عروسک کوچولوتو برات نگه داره خییییییییییییللللللییییییییییییییییییی نااااااااااااز داره
مامان الهام
پاسخ
آره واقعا خیلی شیطونن فداشون بشم
نیلوفر
13 اردیبهشت 93 18:26
عزیزم خدا حفظش کنه آفرین خوشم ازت میاد خیلی تلاش میکنی برای سلنا ناز همچنین نی نی باید خوب تربیت بشه
مامان الهام
پاسخ
دیگه چی کار کنیم یه کوچولو که بیشتر نداریم هر کاری از دستم بربیاد براش میکنم ممنونم نیلوفر جون که بهمون سر میزنی
مامان دینا
13 اردیبهشت 93 19:10
به به خانوم خانوما چقد کارهای خوب یاد گرفته منتظر عکس های تولدش هستیم
مامان الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم
دوست تازه
13 اردیبهشت 93 19:49
خسته نباشی الهام جووونی... سلنا جونی جیگری شده واسه خودش، من که هروقت میام اینجا، ضعف میکنم!!! بوووس واسه سلنا و مامانی..
مامان الهام
پاسخ
مرسی خاله جون ما هم یه عالمه بوس برات میفرستیم
مامان رها
13 اردیبهشت 93 23:48
سلام دخترنازی دارید خداحفظش کنه دیدن دختر من هم خالی از لطف نیست خاله به ماهم سربزنید ...........
مامان الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم حتما بهتون سر میزنم
مامان الی
15 اردیبهشت 93 15:50
عزیزم با اون نگاه های نازت مثل فرشته هایی
مامان الهام
پاسخ
مرسی خاله جون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس سلنا می باشد