دخترمون دیگه تو اتاق خودش میخوابه
دخترکوچولوی ما دیگه بزرگ شده و بالاخره تصمیم گرفتیم که دیگه توی اتاق خودش بخوابه از اونجایی که سلنا جون موقع خوابیدن حتما باید بغلش میکردم و دستامو میگرفت و تو بغلم میخوابید به همین خاطر تا یک هفته هر شب تا وقتی که سلنا بخوابه تو تختش میخوابیدم و مثل همیشه تو بغلم میخوابید و تا وقتی خوابش سنگین میشد تو تختش بودم(از مزایای مامان لاغر بودنو سرویس خواب آپادانا داشتن) و البته بماند که با چه مکافاتی پاهامو جمع میکردم تو شکمم که تو تخت جاشم از هفته ی دوم سلنا خانم ما راضی شد که من بیام پایین تختش بشینم و دستاشو بگیرم و بالاخره هفته ی سوم خوشگل خانم ما رضایت دادن که پایین تختش دراز بکشم و دیگه دستاشو نگیرم البته تو تمام مدتی که سلنا تو اتاق خودش به تنهایی خوابید بهش میگفتیم که اگه تو اتاقت بخوابی فرشته ی مهربون صبح ها زیر بالشت برات جایزه میزاره و هرصبح من یواشکی میرفتم و زیر بالشش خوراکی های مورد علاقه شو میزاشتم و صبح وقتی سلنا بیدار میشد بلافاصله دنبال جایزه اش میگشت
اولین شبی که عشق جان تو اتاق خودش خوابید