سلنا نفس مامان و باباسلنا نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

پرنسس سلنا

روزانه های دخترم

نفس مامان الان که دارم برات مینویسم 1 سال و 7 ماه و 28 روز سن داری هزار ماشاالله واقعا دیگه بزرگ شدی خانومی شدی برای خودت این روزها بیش از پیش بزرگ شدنت رو احساس میکنم عزیز مامان ماه قبل نتونستم پست روزانه هات رو بزارم به همین دلیل این پست روزانه های دخترم مال 18 ماهگی و 19 ماهگیت هستش گلم این روزها به شدت سرمون گرم خونه ی جدید هستش انتخاب کمد و کابینت و پارکت و ... هر مغازه ای که میریم شما کلی تو مغازه شلوغی میکنی و واقعا من و بابایی نمیدونیم نمونه کار رو نگاه کنیم یا مواظب شما باشیم ماشالله در عین شلوغی خیلییییییییییی هم شیرین هستی و هر مغازه ای که میریم فروشنده ها عاشق شما میشن , از یه طرف هم سرمون گرم جمع کردن وسایل هستش عاشق این هستی ...
1 بهمن 1393

دخترم 19 ماهگیت مبارک +خرید خونه ی جدید

عشق من دختر نازم برای تو مینویسم که همه ی هستی ام از آن توست برای تو که تمام زندگی ام را پر کرده ای,برای تو که تمام خاطرات جوانی ام از تو رد میشود میخواهم تا بدانی عشق من نسبت به تو چه بی پایان است چقدر ابدی است و تا چه اندازه سرمست میشوم وقتی میخندی ,وقتی که خوشحالی و بازی میکنی,وقتی تند تند پاهای کوچکت را بر زمین میکوبی زیبای من از تو ممنونم به خاطر اینکه حس زیبای مادر بودن را به من هدیه دادی روزهای بسیار زیبایی هستند بسیار زیبا و همچنین بی تکرار مثل برق و باد میگذرند و تو بزرگتر و عاقل تر میشوی و من با تجربه تر مطمینم امروز که بگذرد روزی میرسد که من برای گذشتن از این روزهای شیرین کودکی تو سخت دلم میگیرد,دوستت دارم و...
3 دی 1393
1771 14 30 ادامه مطلب

دخترم 18 ماهگی (1/5 سالگیت) مبارک

از پا قدم خوب تو بود که هر چی از خدا خواستم بهم داد آرامشمو به دست آوردم بی حوصلگی از سرم افتاد از پا قدم خوب تو بود که حس عاشقی اومد سراغم غصه با دلم غریبگی کرد احساس تو شد عمر دوبارم خوشبختی اومد تو روزگا رم دنیا روی خوش بهم نشون داد اینجوری به آرزوم رسیدم خونه از هوای تازه پر شد تا چشمای ناز تو رو دیدم تو مثل نفس برام مهمی تو قد چشام برام عزیزی تو فرشته ای از آسمونی تو معنی خوب همه چیزی پرنسسم 1/5 سالگیت مبارک     ...
3 آذر 1393
1872 11 21 ادامه مطلب

روزانه های دخترم

دخترم الان که دارم برات مینویسم  18 ماه داری نفسم 18 ماهگیت مبارک انشاالله شب قراره یه جشن کوچولو به مناسبت 18 ماهگیت بگیریم و پست ویژه ی 18 ماهگیت رو انشاالله شب  با عکساش میزارم خوب حالا بریم سراغ اتفاقات و کارهای ماهی که گذشت: اوایل این ماه سرما خورده بودی یعنی بابایی سرما خورده بود و به شما و من هم از بابایی سرایت کرد تبت خیلی شدید بود شب دو بار بردیمت کلینیک کودکان یه بار آخر شب و یه بار نصفه های شب ولی متاسفانه تبت با وجود پاشویه و شیاف پایین نمیومد واقعا تا صبح من و بابایی از نگرانی مردیم و یه لحظه هم چشم رو هم نزاشتیم صبح بردیم دکتر خودت و ایشون یه شیاف دیگه داد و خوشبختانه تبت اومد پایین البته سرما خوردگیت چند روز...
3 آذر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس سلنا می باشد