روزانه های دخترم
عزیز دلم الان که دارم برات مینویسم 1 سال و 1 ماه و 5 روزه هستی هفتمین دندونت رو هم 1 تیر ماه در آوریدی تازگی ها توانایی های زیادی تو صحبت کردن به دست آوردی و بیشتر کلماتی که من و بابایی میگیم رو شما هم بلافاصله بعد از ما تکرار میکنی
کلماتی که تو این ماه یاد گرفتی:
اد(ادو) - آپ(آب) - تاب
لغت نامه ی سلنا کوچولو تا این لحظه:(کلماتی که در این چند ماه اخیر یاد گرفتی)
بابا-ماما-دای دای-جیز(چراغ)-جت(در زبان ترکی به معنی برو)-ج(به معنی بیا)-آچ(باز کن)-آپ(آب) -تاب-پوفه(غذا)-اد( همون ادو که موقع دالی بازی میگی)-نه-نان-دردر-آت(به معنی بنداز)-شیر
چند هفته قبل (93/3/23) تونستی یه برج با دو مکعب بسازی و کلی منو خوشحالم کردی تازگی ها وقتی میخواییم با کسی خدا حافظی کنیم قبل از اینکه ما بهت بگیم سلنا بای بای کن خودت با طرف مقابل بای بای میکنی،صندلی راکیت رو نشونمون میدی و میگی تاب تاب،همچنان مثل سابق عاشق آب بازی هستی و تازگی ها حتی روی سینک ظرفشویی هم آب بازی میکنی مثل سابق حموم رفتن رو دوست داری ولی تازگی ها وقتی میخواییم سرتو بشوریم گریه میکنی و جیغ و داد با اینکه اصلا نمیذارم شامپو بره تو چشمت ولی همین که به سرت آب میخوره گریه میکنی چند روز قبل هم(93/4/1)برای اولین بار مادر و دخملی باهم رفتیم حموم ،یشتر از قبل عاشق باز کردن کابینت ها و ریختن وسایلشون به بیرونی و گاهی هم خراب کاری میکنی مثلا امروز فنجون رو از کشو در آوردی و پرت کردی زمین و فنجون هم شکست فدای سرت خدا رو شکر که خودت چیزیت نشد یعنی هر جای خونه هم بذارمت فوری میری به طرف آشپزخونه و سراغ کشوهای کابینت مامانی قربونت بره حتی از خراب کاری هات هم ذوق میکنم.
چند هفته قبل متوجه اولین خال کوچولوی روی بدن شما شدم که کمی پایین تر از زیر بغلت سمت چپ قرار داره و چند روز بعد هم دومین خالتو دیدم که روی ران پای سمت راستت قرار داره قربون خال های کوچولوت بشم.
هر موقع من بخوام به صورتم کرم بزنم شما هم کرم رو ازم میگیری بعد انگشت کوچولوتو میکنی تو کرم و میزنی به صورتم و کلی این کار رو تکرار میکنی فدات بشم عزیزم نمیدونی که من هر بار با دیدن این صحنه ها چقدر خوشحال و ذوق زده میشم حتی الان که دارم اینا رو مینویسم بی اختیار لبخند به صورتم میاد،هر موقع بالش میبینی میری و روش لالا میکنی گاها از عروسک هاتم به جای بالش استفاده میکنی عاشق لپ تاپ و گوشی موبایلی.
دختر خیلیییییییییییییییییییی مهربونی هستی و هر وقت یه چیز خوردنی بدم دستت حتما بعد از اینکه خودت یه گاز زدی کمی از خوراکیت رو میدی به من یا بابایی چند روز قبل داشتم بهت موز میدادم نصفه ی بقیه ی موز رو برداشتی و سعی میکردی که بذاری تو دهن من ای جونمممممممممممممممممممم.
وسایلی که درشون بسته هستش رو میاری پیش ما و میگی آچ آچ انقدر هم شیرین میگی که دلمون برات ضعف میره.
عاشق چای و خیار شور و دوغی اساسی یعنی اگه اینا روی میز باشه و به شما ندیم داد و فریاد میکشی اساسی،نسبت به سابق بد غذا شدی و به سختی بهت غذا میدم بیشتر حین بازی کردن بهت غدا میدم و الان دیگه تقریبا همه ی غذاهای خودمون رو به استثنای سوسیس و کالباس بهت میدم.
عاشق بازی با مداد رنگی هستی و مدام مداد رنگی ها رو از جعبشون میریزی بیرون و بعد دوباره میذاری تو جعبشون ولی با نقاشی کردن فعلا که میونه ی چندانی نداری.
جوراب ها و کفش هاتو خودت میبری به سمت پاهات و سعی میکنی که بپوشیشون ،مدام میری به سمت اجاق گاز و شعله ها رو کم یا زیادشون میکنی .
چند روز قبل هم که برای اولین بار از عطر استفاده کردی که پایین عکس اولین عطر شما رو میذارم.
خلاصه که برای خودت یه شخصیت خاص داری و حق انتخاب داری باید به انتخاب هات احترام گذاشت این روزها به شدت ذهنم مشغول مسایل تربیتی شماست که امیدوارم به کمک بابایی بتونیم به بهترین نحو شما رو تربیت کنیم و بهترین ها رو بهت بدیم.
اینم اولین عطر دخترم که دایی نیما برات گرفته