دخترم ممنونتم
لحظه ی شیرینیست لحظه ی عشق بازی من با دختر کوچکم
باور کردنی نیست کسی از جنس خودم
آری من مادرم چیزی که در کودکی همیشه نقش آن را بازی میکردم
اما . . .
این بازی نیست این یک حقیقت است و چه شیرین است این حقیقت
سلنای عزیزم لحظه های شیرین با تو بودن را ثبت میکنم
میخواهم شادیم را بیان کنم که چقدر خوشحال و شاکرم از بودنت
دخترم بهشت من تویی بهشت من لحظه های با تو بودن و با تو
نفس کشیدنه
دختر خوشگلم امروز از اون روزهاست که باز خدا رو به خاطر اینکه مادر شدم
شکر کردم کمی قبل خوابوندمت وقتی دیدم آرام و معصومانه تو گهواره ات
خوابیدی منم رفتم آشپزخونه تا نهار درست کنم کمی بعد با صدای گریه ات
فهمیدم که بیدار شدی اومدم به سمت اتاقت و تو با دیدن من در حالی که گریه
میکردی خندیدی و دوتا دست های کوچولوتو به طرفم دراز کردی تا بغلت کنم منم
فوری بغلت کردمو بوسه بارونت کردم و تو چه آرام شدی و از ته دل خندیدی و ما
ما ما ما گفتی خدایاشکرت به خاطر دخترم به خاطر اینکه حس زیبای مادر بودن را
به من بخشیدی.